حسن گیاهی، مدیر برنامه‌ریزی و توسعه گردشگری روستایی اداره کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی در یادداشتی نوشت: امری که ظاهراً آسان و قابل انجام به نظر می‌رسد اما در عمل فعل آن برای دیگران غیر ممکن است. این نوع معماری نه تنها ویژگی‌های علم به قول امروزی‌ها دانش بنیان را دارند، بلکه فراتر از آن، آراسته به دانش عرفان و فلسفه و… هستند که می‌توان آن را «معماری حکمت بنیان» نامید.

حکمتی که معمار ژرف‌اندیش با ذوق سلیم و طبع حکیم به قدرِ همت خویش سعی کرده بنایی بیافریند که بیشینه تطابق و هماهنگی را با ویژگی‌های جغرافیایی و اقلیمی، روحیات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان خوش ذوق داشته باشد. حکمت و معناگرایی مهم‌ترین وجه افتراق معماری دیروز با معماری (ساختمان‌سازی) امروز است. با این وجود هنوز هم هستند افرادی که اعتماد به نفس هویتی را در جریان مدرنیته باخته و از درک جنبه‌های معنوی و روحانی انسان فارغ‌اند و فهمِ شناختی صحیح از دانش بومی ایران نداشته و دریافت علم را تنها در طی مراحل آکادمیکِ مدرک و کنکور  می‌دانند و شاخص و سنجش آن‌ها از علم، کسب مدرک است نه معرفت. بنابراین نسبت به آفرینش‌های سنتی دچار سوء برداشت شده و آن را خارج از تعاریف علوم امروزی و توسعه می‌دانند. لذا با نگاهی عوامانه آن‌ها را مُشتی خاک و گِل مینامند که باید از صحیفه روزگار حذف شوند.

اما در حقیقت این نوع معماری مرهون تعامل انسان آگاه و فرهنگی با جغرافیا و محیط است که با خلاقیت، نوع‌آوری و شناخت علمی ویژگی‌های سرزمینی و آگاهی از فلسفه آفرینش انسان شکل گرفته‌اند. بدین‌سان می‌توان آن‌ها را به معنای واقعی«معماری» خواند. این سبک معماری با دلبری‌های آینه‌وار، ذاتِ عالم و نیکوسرشت پدیدآورندگان کیمیاگر خود را بازگو می‌کند که از مقام و منزلت انسان نزد حضرت باریتعالی باخبر بوده و نیک میدانستند از کجا آمده‌اند:

ز کجا آمده‌ای می‌دانی؟ ز میان حرم سلطانی  

پدید آورندگان معماری روستایی‌ایمان داشته که‌شان انسانی که در حین خلقتش فرشتگان نیز تسبیح و ذکر خدا را می‌گویند:

بر در می‌خوانه عشق‌ای مَلک تسبیح گوی کآن درآنجا طینت آدم مُخمَّر می‌کنند

خلق آثاری فاخر، ملکوتی و ماندگار و حکیمانه‌ای است که به صد هنر آراسته باشد.

در حال حاضر (چنانچه توجهی نسبت به بافت‌های روستایی و سنتی شود) بیشینه‌اش معطوف به ساختار کالبدی است و  مفاهیم و رموز مستتر در آن‌ها کمتر مورد توجه است در حالی که آنچه به کالبد معنا بخشیده علم حِکمی و معنوی است که معمارِ سالک بر پیکره بنا دمیده است. به تعبیر حکیم میرفندرسکی «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی». بنابراین توجه به مبانی نظری معماری روستایی بغایت مهم‌اند. البته این مبانی تقریباً جدا از محاسبات علوم امروزی است و به قول حافظ:

بشوی اوراق اگر هم درس مایی 

  که درس عشق در دفتر نباشد 

لذا شناخت این سبک معماری که توسط مردمان آگاه ساده دل بنیان گرفته است قبل از چرتکه انداختن و حساب و کتاب‌های مادی، نیازمند ادراک فرهنگی و جهان بینی فرازمینی و ملکوتی است تا پی به «راز سر به مُهر»آن‌ها برده و صورت آب و گِلی کنارزده شود تا سیرت فراخاکیشان هویدا گردد. به قول مولانا:

آینه دل چون شود صافی و پاک  

 نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

از سویی شناخت معماری روستایی نیازمند فهم علم لَدُنی است. علمی که خداوند بی‌واسطه بر قلب مردمانی نهاده که پای در طریق رِندی حافظ گونه گذاشته و با دوری از «روی و ریا» از صفای باطن برخوردارند. به تعبیری:

 نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ  طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

 آثاری که پایه‌های نظری‌اش طریق رندی و عشق باشد هیچگاه کهنه و منسوخ نمی‌شود. چرا که این آثار حاصل درس عشق‌اند. درسی که متأسفانه انسان امروزی تقریبا« فارغ از آن ماجراست».

شرایط اقتصادی و اجتماعی و اوضاع و احوال جهانی آن روزگار که مانند عصر امروز فراگیر و پیچیده نشده، معماری بومی روستاهای ایران برپایه عوامل درونی مُلهم به دانش عرفانی و تجربه تاریخی مسیر توسعه و تکامل خود را می‌پیمود و دیر زمانی این اوضاع ادامه داشت. خانه‌های روستایی با طراحی درست و منطقی با استفاده از مصالح بوم آورد ساخته می‌شدند که این عامل از جهات گوناگون به پایداری و تکامل معماری بومی و توسعه پایدار روستایی کمک می‌کرد. اندازه فضا در خانه‌های روستایی متناسب با ابعاد انسانی بود.

بافت روستا و خانه‌های به گونه‌ای بود که احساس تعلق به فضا و محیط برای همگان قابل لمس و غنای فرهنگی و عمق دانش بومی روستاییان در آن دیده می‌شد. با عبور از گذرهای قدیمی، ساختار درونگرای خانه‌ها به منظور حفظ حریم خصوصی را می‌توان دید. از آنجا که معماری روستایی با طبیعت اطراف خود هماهنگ بود، برخلاف روزگار فعلی، تنوع مسکن و معماری نیز وجود داشت و در نقاط مختلف جغرافیایی کشور اشکال خاصی از معماری و ساختمان‌سازی دیده می‌شد که ویژه همان منطقه مانند معماری کویری، معماری ساحلی، معماری کوهستانی و… بود.

امروزه در شرایطی که افرادی در تلاش‌اند تا با تعاریفی چون «معماری سبز» تدبیری بیندیشند مصرف انرژی را در فضاها کاهش دهند، روستاییان قرن‌ها پیش با طراحی هوشمندانه و حکیمانه در فرم، حجم، نما و منظر و مصالح شرایطی را بوجود آورده‌اند که ساختمان علاوه بر دریافت نور کافی، برای سرد و گرم شدن کمترین نیاز به انرژی داشته و یا با انرژی‌های طبیعی تعدیل شوند. شاید آوردن شواهدی از رویکرد خردمندانه معماری روستایی خالی از لطف نباشد.

بررسی خانه‌های مناطق روستایی کوهستانی که تنیده‌ای از زندگی و شیوه معیشت دام پروری است و غالب ایام سال هوای سردی را تجربه می‌کنند،   نشان می‌دهد ساکنان آن به دلیل کمبود زمین و حفظ اندک زمین‌های قابل کشت و زرع، خانه‌ها را در دامنه کوه و در دو طبقه ساخته و از اتاق های  همکف بعنوان آغل گوسفند و احشام استفاده کرده‌اند. بنابرین هُرم و گرمای تنفس آن‌ها به گرم شدن طبقه فوقانی که محل سکونت اهل خانواده است (به شیوه گرمایش از کف)کمک می‌کند.

بسیاری از روستاها جهت مقابله با زمین لرزه روی بستری صخره‌ای بنیان گرفته‌اند. آن‌ها با طراحی و مکان گزینی سنجیده در بلندی‌ها افزون بر حفظ خود از خطر سیل بهترین و زیباترین مناظر و چشم اندازها (کوه، رودخانه و… ) را در مقابل خود قرار داده‌اند.

وجود درخت و انواع گل و گیاه و چرخش آب در حیاط خانه‌ها چنان جذابیت و عطری را برای بناهای قدیمی روستایی ایجاد کرده که بهشت و بهشتی زیستن را برایشان به ارمغان آورده است. رعایت نسبت طلایی در حجم بنا و بکارگیری حس هنری در نماسازی و فضاآرایی و قرار دادن پنجره‌ها (بصورت عمودی در نمای جنوبی ساختمان در عرض‌های بالاتر جغرافیایی و مناطق کوهستانی و بصورت افقی و کم عرض در مناطق گرمسیر)، تعبیه سردابه، گودال باغچه، ساباط، ایوان مرتفع، بام‌های گنبدی گِلین، بادگیر و… ( برای زدودن رنج کویر)، بام‌سازی تخت در مناطق پایکوهی و کوهستانی برای دریافت گرمای خورشید، همه و همه ناشی از شناخت سرزمین و دانشی است که زندگی را در سرزمین خشک و نیمه خشک ایران برایشان تسهیل و لذت بخش کرده است.

تنیدگی معماری، طبیعت و انسان گرایی اجتماعی از خاص‌ترین ویژگی‌ها معماری روستایی است. بیهودگی در این نوع از معماری جایی ندارد در پسِ هر فضا و فرمی حکمت و مصلحتی در کار است. رعایت تناسبات هندسی و ترکیبات هنری و بکارگیری خشت و گِل و سنگ و چوب که بیشترین قرابت را با اقلیم و طبع فرهنگی ایرانیان شاعر پیشه دارد از دیگر ارزش‌های این سبک معماری است که آن را جاودانه و بی‌مانند کرده است. آسمان، شب و ستاره رویای خانه‌های روستایی است. نمونه‌هایی از بافت‌های معماری اینچینی را هم اکنون می‌توان در روستاهای ریاب و قوژد گناباد، کنگ طرقبه، نامق و ایور شهرستان کوهسرخ، رودمعجن تربت حیدریه و… مشاهده کرد.

با ظهور مدرنیسم که هابرماس فلیسوف آلمانی از آن به مثابه «پروژه‌ای ناتمام» که نیازمند بازسازی مجدد است یاد می‌کند و بهم خوردن بسیاری از مناسبات اجتماعی و اقتصادی کهن و تغییر نگرش‌ها، معماری بومی و روستایی نیز در قالب مفاهیم توسعه و پیشرفت، تغییرات گسترده‌ای را در خود دید. که آن را می‌توان «دگردیسی بزرگ و تاریخی ناشی از عوامل برونزا» نامید.

از آنجا که این پوست اندازی  هماهنگ با جغرافیا و مبانی فرهنگ آمیخته با عرفان و فلسفه ایران  نبود و رویکرد نظری و فکری استوار و مستدلی نیز نداشت و  براساس بکارگیری بی‌ملاحظه الگوهای غربی و دانش محض رسمی(دانشگاهی) انجام شد، سبب از دست رفتن گوهر ناب و دلبرانه معماری بومی دانش بنیان روستایی شد که طی قرن‌ها تجربه به‌ایده‌آل‌های زمان و مکان دست یافته بود.

تجارب ۱۰۰ ساله اخیر و بوجود آمدن بحران‌هایی چون انرژی، بی‌هویتی و… نشان داد که طی این مدت برخورد درستی با معماری بومی (و نیز با سایر بخش‌های روستایی) انجام نشده است.

سراشیبی معماری سنتی ایران از زمانی آغاز شد که «آنچه خود داشتیم ز بیگانه تمنا کردیم» و اعتماد به نفس برخاسته از تجربه تاریخی را در فرایند توسعه و  نوسازی ناشکیبانه و کم خردانه از بین رفت و نگرش‌های مادی و بدون پشتوانه شناختی، جایگزین عشق و عرفان و اهلیت و اصالت سرزمینی شد. این مفاهیم که در واقع چارچوب و شاکله معماری حکمت بنیان روستایی را شکل می‌دادند.

در تلاطم درگیرهای روزمره فراموش شدند. به قول سعدی:

چنان قحط سالی شد اندر دمشق   

که یاران فراموش کردند عشق

همچنین چالش و گسست سمت و سوی عرفانی در معماری، بنیان‌های دانش هندسی و ریاضی آن را نیز تحت تأثیر قرار دارد. جوری که متأسفانه اغلب شاهد ساخت خانه‌های شلخته، بی‌ابعاد و اندازه، بی‌معرفت و بی‌شخصیتیم که حس تعلقی را برای ساکنین ایجاد نمی‌کند. در عرض چند سال «رویِشِ هندسی» آهن، سیمان، ایزوگام، بلوکه و… مصالح بوم آورد و فرهنگی که قرن‌ها با طبیعت روستا قرین بودند را از گردونه خارج کرد. حیاط، حوض، درخت، جوی آب، باغچه و… که نشانه‌های دیرینگی و زیست عاشقانه روستا بودند حذف شدند. طرح‌ها و نقشه‌های غربی و یا «من درآوردی» و بدون شناخت و ناشی از «ظنِ خود» توسط برخی به اصطلاح تحصیلکردگان دانشگاهی که نه دانش عمیقی نسبت به سنت دارند و نه آنچنان که باید مدرنیته را درک کردند، جانشین الگوهای زیبا و پایدار شد و لطمات جبران ناپذیری را به فرهنگ تاریخی و محیط روستایی وارد نمود. به تعبیر مولانا:

 چون زبان او همی نشناختند  

 چار دست و پای او انداختند

در عصر حاضر معماری روستایی رویکرد حکمت بنیان قدیم خود را از دست داده و تبدیل به کالبدی بی‌جان و  وصله‌ای ناجور بر محیط جغرافیایی شده است. ساخت خانه دیگر کاری به اقلیم، فرهنگ، طبیعت، موقعیت روستا و این که در کدام نقطه جغرافیایی واقع شده‌اند ندارد. بطوری که الگوی مسکن روستایی استان سردسیر اردبیل را بدون کوچکترین تغییری در استان گرم و شرجی هرمزگان می‌توان دید. سبک‌های معماری و ساخت وسازی که هم اکنون در قالب طرح‌های گوناگون در روستاها انجام می‌شود که بعضا با تخریب خواسته و ناخواسته خانه‌ها و بافت‌های ارزشمند تاریخی در جریان است، با توسعه پایدار روستایی مترادف نیست و شدیداً بی‌هویتی آن را در پی دارد.

با وجود این خوشبختانه بخشی از معماری روستایی از گزند حوادث ایام جان سالم بدر برده و یا توسط «آدمیانی که بهشتش هوس است» حفظ شده‌اند. روستای ریاب گناباد نمونه مطلوب احیا و زنده‌سازی است که با همکاری مردم، بنیاد مسکن و میراث فرهنگی انجام شده که شایسته ستایش است.

شاید مهمترین ضعف بافت‌های روستایی، نسبت به بناهای امروزی مربوط به سازه باشند که این مشکل با مرمت و استحکام بخشی قابل حل است. نظر به ارزش‌های برشمرده شده، شایسته است مالکان خانه‌های قدیمی روستایی، دست اندرکاران حوزه روستاها و… با به جا آوردن ثروت فرهنگی معماری سنتی نسبت به آن حساس بوده و نه تنها اجازه تخریب آن را ندهند بلکه با رویکرد مشوقانه تلاش کنند با مرمت و احیا از آن‌ها بعنوان واحدهای گردشگری (اقامتگاه‌های بوم گردی) و مسکونی و… استفاده کرده تا لذت زیست شاعرانه در ابنیه قدیمی از دست نرود.

انتهای پیام/

source

توسط irmusic4.ir