وقتی خواب هستیم، ضمیر ناخودآگاه ما میتواند بر روی مسائلی کار کند که ذهن خودآگاه ما قادر به حل آنها نیست. اکثر افرادی که با جدول کلمات متقاطع به عنوان سرگرمی زمان خالی خود دست و پنجه نرم کردهاند، خوب میدانند که گاهی یک چرت کوتاه، چقدر میتواند به پیدا کردن جوابها کمک کند! اما دست غیب خواب همیشه در حد حل جدول همراه بشر نبوده، بلکه گاهی منجر به اکتشافات علمی بزرگی در تاریخ شده است!
دیمیتری مندلیف «Dmitri Mendeleev» به دنبال یافتن راهی منطقی برای سازماندهی و طبقهبندی عناصر شیمیایی جدولش بود و این مساله مدتها ذهن او را درگیر کرده بود! در سال ۱۸۶۹ به منظور طبقهبندی عناصر، نام هر عنصر را به همراه ویژگیهای آن بر روی کارتهایی یادداشت کرد. مندلیف آشکارا میدید که وزن اتمی مشخصهای مهم در عناصر است، اما نمیتوانست الگویی منطقی بر اساس این مشخصه را برای عناصر جدولش پیدا کند! او پس از ساعتها بازی با کارتها، متوجه شد که به الگویی خاص نزدیک شده است، اما همانطور که کارتها را جابهجا میکرد، سرانجام پشت میز خوابش برد!
زمانی که از خواب بیدار شد، متعجب و مشتاق متوجه شد که ضمیر ناخودآگاهش کار نیمه تمام او را دنبال کرده است و حال میتوانست چیدمان منطقیای از عناصر را ایجاد کند!
او بعدها نوشت:
تصویری از دیمیتری مندلیف با موها و ریش بلند که عاشق شیمی بود و در عین حال یک استاد کاریزماتیک به شمار میرفت که سالی یک بار ریشش را کوتاه میکرد.
بازگشت به فهرست
آلفرد راسل والاس «Alfred Russel Wallace» زیستشناس، کاوشگر، جغرافیدان و مردمشناس بریتانیایی بود که بیش از هر چیز به علت کشف فرایند انتخاب طبیعی مستقل از چارلز داروین، مشهور است. او طی مطالعات خود به برزیل و آسیای جنوب شرقی سفر کرد و طی همین سفرهای تحقیقاتی هم گونههای مختلف در موقعیتهای جغرافیایی متفاوت را ثبت میکرد.
در طی یکی از همین تحقیقات، راسل والاس سعی داشت که تفاوتهای مشاهده شده در گونهها را با توجه به جدا شدن آنها به دلیل موانع جغرافیایی درک کند و بداند که چگونه گونههای جدید میتوانند در چنین شرایطی پدید آیند، اما علارقم تلاشهای بسیار هیچ پاسخی پیدا نکرد! تا اینکه در سال ۱۸۵۸، رویایی را به دلیل توهم ناشی از یک تب مشاهده کرد که نوید بخش کشف تکامل در سایهی انتخاب طبیعی به وسیلهی ناخودآگاه بود!
بازگشت به فهرست
آگوست ککوله «August Kekulé» کسی بود که بر روی نحوهی چینش اتمهای بنزن کار میکرد، و همین تحقیق هم چلشی سخت و غیرقابل انعطاف پیش روی او بود، چراکه نسبت اتمهای کربن و هیدروژن در بنزن با آن چیزی که در سایر ترکیبات هیدروکربنی دیده میشد، کاملا متفاوت بود. تا اینکه در یک شب سرد در سال ۱۸۶۵ که در اتاق خود مشغول کار بر روی همین موضوع بود به خواب فرو رفت!
در خواب اتمها پیش روی او میرقصیدند و به تدریج به شکل یک مار مرتب شدند، سپس مار اتمی ککوله چرخی زد و دم خود را گاز گرفت. در اعماق همین رویا تصویر ماری که دم خود را گاز گرفته، جلوی چشمان او میرقصید تا اینکه از خواب بیدار شد. بعد از این رویای عجیب آگوست ککوله به این نتیجه رسید که شاید مولکولهای بنزن بتوانند به شکل حلقههایی از اتمهای کربن چیده شوند و همچون سایر هیدروکربنها ساختاری خطی نداشته باشند!
درک این حلقههای آروماتیک یکی از مباحث بسیار مهم در شیمی است که کشف آن درک جدیدی در مورد پیوندهای شیمیایی را به دانشمندان ارائه کرد!
بازگشت به فهرست
اگرچه سرینیواسا رامانوجان «Srinivasa Ramanujan» در سال ۱۹۲۰ درگذشت اما ایدهها و حدسهای او در زمینههایی متنوعی ازجمله توابع بیضوی و نظریهی اعداد (که تقریباً همگی درست بودند!) از زمان خودش جلوتر بود!
در همین راستا گادفری اچ. هاردی «Godfrey H. Hardy» ریاضیدان برجستهی دانشگاه کمبریج که با رامانوجان همکاری داشت، اذعان داشت که اگر استعداد در ریاضیات قابل نمرهدهی از ۰ تا ۱۰۰ بود، خود او شایستهی نمرهی ۲۵، جی ای لیتل وود «J.E. Littlewood» نمرهی ۳۰، دیوید هیلبرت «David Hilbert» نمرهی ۸۰ و سرینیواسا رامانوجان نمرهی ۱۰۰ بود.
سرینیواسا رامانوجان آموزش رسمی ناچیزی در ریاضیات داشت و در سن ۳۲ سالگی به طرز غمانگیزی از دنیا رفت!
جالب است بدانید که رامانوجان ادعا میکرد که الههی هندوای به نام «Namagiri» در رویاهای او ظاهر میشود و اثباتهای ریاضیاتی را به او نشان میدهد!
رامانوجان یکی از رویاهایش را اینگونه تعریف میکرد:
بازگشت به فهرست
رنه دکارت «René Descartes» فیلسوفی است که بیشتر چارچوبهای روش علمی مدرن را ساخته است. یکی از خطوط فکری اصلی او شک و تردید (مذهب شک) بود، به این معنی که هر چیزی جای شک دارد تا زمانی که اثبات شود!
به طور کلی چهار اصل دکارت برای روش علمی عبارتند از:
جالب استب دانید که دکارت ادعا داشت که اساس کشف روش علمی را در رویاهای خود در ۱۰ نوامبر ۱۶۱۹ دیده است.
بازگشت به فهرست
اتو لوی «Otto Loewi» در سال ۱۹۰۳ اذعان داشت که سیگنالهای عصبی احتمالاً با استفاده از دستورالعملهای شیمیایی منتقل میشوند، اما اثباتی برای ادعا خود نداشت! تا اینکه در سال ۱۹۲۰ لووی چارهی مسالهی خود را در رویایی شبانه یافت و نیمه شب با هیجان از خواب بیدار شد و یادداشتهایی در مورد رویای خود نوشت. اما زمانی که صبح از خواب بیدار شد نه رویای شب قبل خود را به یاد داشت و نه میتوانست یادداشتهای شبانهی خود را بخواند! درواقع رویای او در مورد آزمایشی بود که اتو برای اثبات ایدهی خود از آن استفاده میکرد و در طول روز دائما با آن کلنجار داشت!
اتو لوی شب بعد دوباره همان مساله را در خواب دید! بنابراین پس از این رویاها بود که او بالاخره تحقیقات بر اساس رویای خود را انجام داد و نتیجهی کار خود را در سال ۱۹۲۱ منتشر کرد؛ او ثابت کرد که سیگنالدهی در سیناپسها همانطور که قبلا پیشبینی کرده بود به شکل شیمیایی انجام میشود. جالب است بدانید که در سال ۱۹۳۶ این مرد بزرگ برای کارهایی که در خواب به اثبات رسانده بود، جایزه نوبل پزشکی را دریافت کرد.
طعنهآمیز باشد یا نه، ۱۷ سال طول کشید تا افکار ناخودآگاه، در مردی که پدر علم اعصاب نامیده میشود به بوتهی خودآگاه برسد!
بازگشت به فهرست
لوئیس آگاسیز «Louis Agassiz» برجستهترین متخصص جهان در زمینهی شناخت گونههای مختلف ماهی (هم فعلیها و هم منقرض شدهها) بود. در یکی از این تحقیقات به مدت دو هفته در تلاش برای درک ساختار فسیل یک ماهی خاص بود، اما پیشرفتی حاصل نشد!
در همین راستا همسر آگاسیز در مورد چگونگی حل این مساله توسط او در قالب رویاهای شبانه نوشته است:
لوئیس به مدت دو هفته در تلاش بود تا از فسیل یک ماهی بر روی تخته سنگی که در خانه نگهداری میکرد، رمزگشایی کند. اما به نتیجهای نرسید و خسته و گیج کارش را کنار گذاشت و سعی کرد آن را از ذهنش دور کند. چند روز بعد، شبی از خواب بیدار شد و ادعا کرد در حالی که خواب بوده، ماهی خود را با تمام ویژگیهای از دست رفته و کاملاً بازسازی شده، دیده است. اما پس از بیدار شدن، زمانی که خواست بازسازیهای رویای خود را به تصویر بکشد از ذهنش پرید. با این وجود، او همچنان به تحقیقات خود ادامه دارد و سعی کرد درکی از فسیل ماهی پیدا کند. اما باز هم نتیجهای حاصل نشد!
شب بعد لوئیس دوباره ماهی را دید، ولی زمانی که بیدار شد مثل قبل از تصویر از حافظهاش محو شده بود. پس از آن و در شب سوم لوئیس تصمیم گرفت که این بار مجهز به رختخواب برود و همراه خود قلم و کاغذی برد تا به محض بیدار شدن چیزهایی که دیده بود را نقاشی کند! حدس او درست بود و نزدیک به صبح، ماهی دوباره در خواب او ظاهر شد! با اینکه لوئیس در ابتدا گیج شده بود اما با استفاده از دانش جانورشناسی خود سعی کرد هر آنچه که دیده بود را به تصویر بکشد. بنابراین در تاریکی کامل، ماهی را روی کاغذ کنار تخت خود طراحی کرد!
او صبح روز بعد از دیدن ویژگیهایی که در طرح شبانهاش کشیده بود شگفتزده شده بود؛ با عجله به اتاق کار خود رفت و با استفاده از کتب راهنما بخشهایی از سنگ فسیل را تراشید و شکل کلی فسیل ماهی از دل سنگ در معرض دید او قرار گرفت. نتیجه به معنی واقعی کلمه شگفتانگیز بود، چراکه تصویر حاصل از ناخودآگاه با فسیل روی میز مطابقت داشت و این دانشمند حتی موفق شد که به راحتی این ماهی را طبقهبندی کند.
بازگشت به فهرست
به یاد داشته باشید که اگر خودآگاه با دقتنظر به دادههایی دقیق دسترسی داشته باشد، آنگاه ضمیر ناخودآگاه بسیار قدرتمند وارد میدان خواهد شد و همچون فرشتهی نجاتی مسالهی پیشروی شما را به سمت پاسخ هل خواهد داد. چراکه ضمیر ناخودآگاه میتواند در هنگام خواب، دادهها را به خوبی پردازش و درک کند و همانطور که دیدید برخی از بزرگترین اکتشافات علمی تاریخ گواهی بر این موضوع است!
منبع: Famous Scientists